1_ پریروز تولد یکسالگی پسر کوچیکه بود:) میخواستم بیام یه چیزی بنویسم براش که نشد. هفتهی دیگه هم تولد سه سالگی پسر بزرگه هست:) برای پس فردا شب، پنجشنبه شب، مهمون دعوت کردم انشاالله جشن تولد پسرا را بگیریم:))
2_ هر شب که میخوام بخوابم میگم فردا صبح هشت صبح بیام کتابخونه اما باز صبح که میشه اینقدر کارهای ریز ریز هست که تا بجنبم و به اینها برسم باز میشه نه و نیم که کتابخونه ام:( باید جدی بگیرم این یک ساعت و نیم صبح را.
3_ دارم برای تافل میخونم یعنی هدفم اینه برای تافل بخونم اما الان یه سری فایلهای وکب و لیسنینگ را دارم میخونم و یه جزوهی گرامر اعلایی. اگر برسم اینها را تا آخر اسفند تموم کنم خیلی عالی میشه که هزار بار بعیده! خیلی کند پیش میرم و کلا اوضاع خیلی داغونه به داغونیه وقتی که آدم شروع به خوندن میکنه و میبینه واااای چقدر بلد نبودنهاش زیاده! همون اندازه اوضاعم داغونه و حالم خرابه:(
4_ جمعه هم انتخاباته که حتما رای نمیدهم. یه پیامیدیدم تو فضای مجازی، که علاوه بر اینکه رای نمیدهید تو اون روز حدالامکان از خانههامون خارج هم نشویم که شهرها به شدت خلوت باشه. یه جورایی با این کار موافقم چون تو کشوری که هر وقت مردمش اعتراض داشته باشند به ضرب گلوله خفه میشوند شاید برای نشان دادن اعتراض بهترین کار همان در خانه ماندن باشد.